کتاب جاسوس زمان: اثر مارسلو فيگراس، متولد 1962 در بوئنسآيرس، از مهمترين نويسندگان مدرن آمريکاي جنوبي است. سبک، زبان و نگاه منحصربهفردي دارد و آثارش به زبانهاي بسياري ترجمه شدهاند. در جاسوس زمان او شرايط پس از کنارهگيريِ رژيم فرضيِ نظاميان در ترينيداد را به تصوير ميکشد؛ جايي که مصونيت قضاييِ سرگردهاي خونريز را زنجيرهاي از انتقام و مجازات تهديد ميکند. پروندهي جناييِ لاينحل را به کارآگاهي عجيبوغريب ميسپرند که دلبستهي شکسپير است و مسلط به کتاب مقدس. همسايه اولِ صبح مشغول جمعآوري برگهاي ريختهاي بود که منظرهي باغاش را زشت ميکردند. روي زمين که زانو زده بود و علفهاي هرز را وجين ميکرد، پشت پنجرهي آبلان چيز غريبي ديد. چنان غريب که با عقل سليم و قوانين فيزيک اصلاً جور درنميآمد. کنجکاو شد. ديوار قطوري دو ملک را ازهم جدا ميکرد، خانهي آبلان روي تپهاي با شيب ملايم قرار داشت. همسايه نتوانست درست به کُنه پديده پي ببرد، اما تصور اوليهي او درست بود. چيزي در اتاق کار سرگرد معلق بود.
سوسياليسم (درآمدي كوتاه)
کتاب سوسياليسم (درآمدي كوتاه):امروزه خيلي از مردم سوسياليسم را نوعي ايدئولوژي منسوخ قلمداد ميكنند.مايكل نيومن در اين درآمد كوتاه ميكوشد تا ايدهي سوسياليسم را در بستري مدرن براي مخاطب امروزي بنشاند.او انديشههاي سوسياليستي را در چاچوب تطور تاريخيشان، از انقلاب فرانسه تا عصر حاضر ،شرح ميدهد و به سنجش تلاشهاي عملي براي به بار نشاندن سوسياليسم ميپردازد. اين كتاب صرفا تاريخچهاي از عقايد سوسياليستي به دست نميدهد ، بلكه رويكردي متفاوت در پيش ميگيرد و ، با تمركز بر تضاد ميان كمونيسم و سوسيال دموكراسي ، عرصهي عمل و نظر را به يكسان بررسي ميكند. نيومن همچنين دربارهي رابطهي ميان سوسياليسم و مفاهيمي چون دموكراسي ، آزادي و برابري به بحث مينشيند و البته سراغ اشكال معاصر سوسياليسم نيز ميرود تا بحث را كاملا روزآمد كند. تمركز كتاب بر اروپا و اتحاد جماهير شوروي است ، اما به زمينهي جغرافيايي گستردهتري تسري مييابد. رويكرد تازهي نيومن به اين موضع براي خوانندگان كتاب امكان ارزيابي دوبارهاي از سوسياليسم را فراهم ميآورد.
انگار ساعت از سرت گذشته است
کتاب رمانِ «انگار ساعت از سرت گذشته است!»: ادامهي موضوعيِ دو رمانِ ديگر يعني «انگار به آن طرف خيابان رسيدهاي!» و «انگار حوريه و رزيدنت همدستي کردهاند!» است [که قبلا منتشر شده اند]. در اين سهگانه که بهاختصار نام آن ها را «انگارها» ميگذارم، از مشکلات رواني و هستيشناسي فرهاد، شخصيت اصلي اين رمانها، آگاه ميشويم. يکي از مشکلات عديدهي فرهاد اضطراب اجتماعي است که در رمانِ «انگار به آن طرف خيابان رسيدهاي» بهصورت مبسوط به آن پرداختهام. اما از آنجايي که مشکلات فرهاد خلقالساعه نبوده، در رمانِ «انگار حوريه و رزيدنت همدستي کردهاند!» به هراسهاي دوران کودکي فرهاد پرداختهام. هراسهايي که هرکدام ميتوانند بهصورت ظريفي با مشکلات فرهاد مرتبط باشند. در «انگار ساعت از سرت گذشته است!» به سراغ دوران جواني فرهاد رفتهام. به زماني رفتهام که فرهاد دچار حملهي وحشت ميشود.وقتي اين حمله اتفاق ميافتد زندگي فرهاد ديگر هرگز بهصورت عادي در نميآيد. بعد از اين حمله، انگار کنتور ذهن فرهاد صفر ميشود و همه چيز بهصورت غيرعادي درميآيد. (يادداشت نويسنده)
چگونه شعر بخوانيم
کتاب چگونه شعر بخوانيم:«از همان صفحهي اول، خوانندهي «چگونه شعر بخوانيم» درمييابد که، سرانجام، کتابي نوشته شده که ميخواهد به اين اتهام آدريان ميچِل [شاعر انگليسي] پاسخ بدهد: «بيشتر آدمها بهايندليل بيشتر شعرها را ناديده ميگيرند که بيشتر شعرها بيشتر آدمها را ناديده ميگيرند». ايگلتون خود را «نظريهپردازيْ ادبي با گرايشات سياسي» ميداند. دستاورد چشمگير اين کتاب اثبات اين موضوع است که نظريهپردازاني ازايندست تنها کساني هستند که ميتوانند نشان دهند که شعر بهراستي در پِي چيست. ايگلتون، از طريق مجموعهاي از خوانشهاي درخشان و موشکافانه – از ييتس و فِراسْت و آودِن و ديکِنسُون – که طوري در دل کارکردهاي نقد تدوين شدهاند که احتمالاً تشريح آن فقط از عهدهي او برميآيد، نشان ميدهد که نظريهي ادبي، اگر بهطور جدّي درک شود، چگونه ميتواند زمينهاي براي درک شعر فراهم کند. اين کتاب دفاعيهاي حياتي از شعر در زمانهي ما خواهد بود.» تري ايگلتون استاد ادبيات انگليسي و صاحب کُرسيِ جان ادوارد تِيلُور در دانشگاه منچستر است. از جمله آخرين آثار او: رُمان انگليسيزبان (2004)، خشونت دلانگيز: مفهوم امرِ تراژيک (2003)، مفهوم فرهنگ (2000)، محقّقان و شورشيان ايرلندي قرن نوزدهم (1999)، درآمدي بر نظريهي ادبي (ويراست دوم، 1996)، و توهّمات پُستمدرنيسم (1996)
داستانهای قدیمی از کاستیا لا بیهخا
کتاب داستانهای قدیمی از کاستیا لا بیهخا: ميگل دليبس (۱۹۲۰ - ۲۰۱۰) در داستانهاي قديمي از کاستيا لا بيهخا تصاويري شگرف از جهان روستاييِ اسپانياي اوايل قرن بيستم پيش مينهد و با نثري ظريف، غني و ساده خواننده را با فضاي زيستِ مردمان کاستياي قديم آشنا ميکند. روايتِ ژرفِ اين داستانها آميزهاي است از حسِ همدلي با روستا و تجربهي دلکندن از آن.
روزي که روستا را ترک گفتم، دوقلوها کنار هم روي تختخواب آهني خوابيده بودند. وقتِ بوسه بر پيشاني آنها، نگاه کلارا را ديدم که بر من خيره بود، با يک چشم بسته و خواب و يک چشم کبود و مات. فنرهاي تخت، با نواي جيرجير ناشي از اندک خزيدن کلارا، انگار که واژهي خداحافظ را در ذهن من تکرار ميکردند. با پدر حرفي از رفتن نگفتم… نه خدانگهداري… نه نگاهي دستکم… فراموشام نميشد که گفته بود: «روزي که تصميم به رفتن گرفتي، فراموش کن پدري داري»، و من همين کار را کردم
خانهي كاغذي
در کتاب رمان «خانه کاغذی»: حجم زیادی ندارد، ولی به نظرم برای علاقه مندان به ادبیات و افرادی که کتابخوانی به بخشی از زندگی شان تبدیل شده بسیار جذاب و تکان دهنده است و چالش فکری ایجاد می کند.
رمان «خانه کاغذی» در نگاه اول با داستان زندگی زنی به نام بلوما لنون آغاز می شود که استاد رشته ادبیات انگلیسی است و روزی هنگام عبور از عرض خیابان، در حالی که مشغول خواندن شعری از امیلی دیکنسون است با ماشینی تصادف می کند، اما در واقع داستان از این جا به تدریج وارد زندگی افراد دیگری می شود. در ادامه این رمان با داستان زندگی مردی به اسم کارلوس بروئر آشنا می شویم که به طور جنون آمیزی عاشق کتاب است و با ولع بی پایان کتاب می خواند اما همین عشق بی حد و حصر به مطالعه، زندگی او را دگرگون می کند.
شاید روزی که «کارلوس بورئر» اولین کتابش را خرید و آن را با خود به خانه برد، هرگز تصور نمی کرد زندگی اش از این رو به آن رو می شود. او با چنان اشتیاق و شور و ولعی کتاب می خرید، کتاب می خواند، آن ها را رده بندی و فهرست نویسی می کرد که انگار همه زندگی اش همین کتاب ها هستند؛ و به جز آن ها هیچ و هیچ کس دیگری در زندگی اش جایی ندارد... رمان خانه کاغذی تاکنون به بیش از بیست زبان ترجمه شده است و با استقبال بسیار خوبی هم روبه رو شده است. نویسنده کتاب «کارلوس ماریا دومینگوئز» در سال 2002 برای خلق این داستان، جایزه ادبی لولیتا روبیال را به خود اختصاص داده است
تاريخنگاري و عكاسي (جستارهايي پيرامون عكس بهمثابه سندي تاريخي)
کتاب تاريخنگاري و عكاسي (جستارهايي پيرامون عكس بهمثابه سندي تاريخي): آنچه عكاسى را بيش از ديگر محصولات فرهنگ ديدارى به تاريخنگارى نزديک مى كند، پيوندِ نمايهاىِ عكس با واقعيت است؛ پيوندى كه از همان دهههاى نخست پيدايش عكاسى مهمترين امتياز عكس بر ديگر دستساختهاى ديدارىِ انسان تا آن هنگام ــ نقاشى، گراوور و ... ــ به شمار مىآمد. از اين قرار، عكس بهمثابه رونوشت و نسخهاى اصيل و مكانيكى از هستى اجتماعى و تاريخى، مىتوانست منبعى مستقيم و موثق براى دستيابى به بسيارى از واقعيتها و ازجمله واقعيتهاى گذشـته باشد، واقعيتهايى كه از دستـرس و دايـرهى امكانات و توانايىهاى گفتمان نوشتارى و مشتقات آن به دور بود. اين مسئله اكنون در تاريخ نظريهى عكاسى به مسئلهاى كلاسيک بدل شده است؛ به اين معنا كه بهرغم كهنگى، قدمت و فراوانى متونى كه دربارهى عكاسى نوشته شده، هنوز هم موضوع اصلىِ گمانهزنىهاى نظرى در اين زمينه است. مقالههايى كه در اين مجموعه گردآوري و ترجمه شدهاند ميکوشند پرتوهايى بر اين مسئله بيفكنند.
هنر نمايش از ديروز تا امروز
کتاب "هنر نمايش" در نُه فصل تاريخچهي کوتاهي از شکلگيري و رشد و تحول تئاتر را در دورههاي گوناگون و جغرافياي شرق و غرب روايت ميکند. الاهه شهرياري، با نثري بسيار ساده و روان و با گزيدهاي از مشهورترين و تأثيرگذارترين آثار نمايشي دورانها، کوشيده است مجالي براي آشنايي خوانندگان با هنر گيراي نمايش فراهم کند. او در مقدمهي کتاب مينويسد: "هدف من از نگارش اين کتاب سهيمکردن شما در لذتيست که از ديدنِ نمايشهاي بسيار روي صحنه و يا خواندن متنشان و سپس آشناشدن با زندگي و دورانِ نويسندگان آنها بردهام. پيشينهي نمايش به قدمت گردهمآيي چند نفر در دوران انسان شکارچي تخمين زده ميشود. گويي بهرهگرفتن از حرکات و کلام از مهمترين نيازهاي بشر بوده و هست... انسان نمايش را خلق کرد تا به کمک آن آرزوها، نيازها، افکار، احساسات و عواطف خود را با ديگران قسمت کند؛ اما در دورانهاي کوتاه و بلند در کشورهاي گوناگون به اين فعاليت مردمي ستمها رفته...".