پوست انداختن (گالينگور)
كارلوس فوئنتس يكي از برجستهترين نويسندگان امروز امريكاي لاتين است و پوست انداختن از آثار مهم او به شمار ميرود. در اين رمان دو لايه را ميتوان تشخيص داد. لايهي نخستِ اين رمان تحليل و بازنمايي چهار شخصيت داستان است كه در حال سفر هستند. در حين صحبتهاي آنها چهرهي امروزي آنها را بازميشناسيم و با بازگشت به گذشته چهرهي پيشين آنها را ميشناسيم. اما در فصل پاياني كتاب در طي يك محاكمه، چهرههايي از شخصيتهاي رمان ارائه ميدهد كه كاملا ناشناخته است. شخصيتهاي رمان سيال و متغيرند؛ مكانها نيز در طول روايت جا عوض مي كنند و همه چيز حتي خود رمان و راوي هم مدام در حال پوست انداختن هستند. پوست انداختن رمان حادثه نيست، رمان تفكر است. خواننده با گزينههاي مختلف روبهرو ميشود و اين مستلزم مشاركت و دقت اوست. فوئنتس در اين رمان، علاوه بر كاوش در روان انسانها، سيري شگفت در تاريخ و فرهنگ غرب دارد.
تعريفها و مفهوم فرهنگ
در این کتاب تعريفها و مفهوم فرهنگ: اين پرسش كه "ما" كيستيم و فرهنگِ "ما" كدام است و رفتار و انديشه و زندگانىِ "ما" چگونه مىبايد باشد پرسشِ دشوار و تلخ و ترسناكىست كه ذهنهاىِ انديشهگرترين و حسّاسترين و شريفترين جانها را در ميانِ "ما" به خود مشغول داشته است. و اينها همه در بنياد به پرسش از فرهنگ و ماهيّتِ آن بازمىگردد، پرسشى كه تاكنون در ميانِ "ما" با ديدِ علمى و فلسفى چنان كه بايد طرح نشده، و زبانِ ما هنوز چنانكه بايد آمادهى گفتار دربارهى آن نيست. اين دفتر دستآوردِ كارهاى پراكندهى داريوش آشورى در اين سه دهه دربارهىِ اين موضوع است.
آيندهي سوسياليسم
کتاب آيندهي سوسياليسم: شامل مجموعه مقالاتی در باب سوسیالیسم و انقلابهای سوسیالیستی است که با این عناوین درج گردیدهاند" :پیشگفتاری بر چاپ جدید کتاب جامعه پسا انقلابی/ پل سوئیزی" ;"آینده سوسیالیسم/ سمیرامین"، "آیا پرومته دوباره در بند شده/ دانیل سینگر" ;"سوسیالیسم در عصر تردید/ رالف میلی باند ;" "آیا سوسیالیسم هنوز راه چارهای برای جهان سوم است/ کارلوس م.ویلاس "و "نگاهی از عمق حضیض/ ریچارد لوینز ."مقالات کتاب به نوعی تحلیلی است از جوامع سوسیالیستی پس از انقلاب اکتبر روسیه در سال .1917نگارندگان، ضمن بررسی نظامهای سرمایهداری عصر جدید، ویژگیهای آن را با سرمایهداری قرن 19و اوایل قرن بیست مقایسه کردهاند .علاوه بر آن جایگاه سوسیالیسم در جهان سوم و علل فروپاشی شوروی و اروپای شرقی را نیز متذکر شدهاند
بايگاني و تن (2 جستار در جامعهشناسي تاريخي عكاسي)
در این کتاب بايگاني و تن (2 جستار در جامعهشناسي تاريخي عكاسي)": سكولا در دو جستار اين كتاب، به نامهاي'بازخواني يك بايگاني: عكاسي در ميانهي كار و سرمايه' و 'بايگاني و تن'، از منظر جامعهشناسي تاريخي مفهوم و كاركرد اجتماعي و تاريخي يك مقولهي بنيادين گفتمان عكاسي يعني بايگاني را وارسي ميكند. در جستار نخست، با اشاره به بايگاني عكسهاي يك عكاس تجاري، چهارچوبي مفهومي براي بايگاني به دست ميدهد، انواع بايگانيها را هم در شكل مصداقيشان و هم در شيوهي تكوينشان توضيح ميدهد، و نقش بايگاني را در درك رابطهي ميان فرهنگ عكاسي و حيات اقتصادي روشن ميكند. ]...[ او در جستار مفصلترِ 'بايگاني و تن' بايگانيهاي تاريخيِ سدهي نوزدهم در حوزهي عكاسيِ جنايي و قضايي را با كندوكاوي دقيق و جزءنگرانه بازبيني ميكند. بر اين اساس، وي نشان ميدهد چهگونه عكاسي بههمراه علوم مدرن، از جمله جرمشناسي، پزشكي، روانشناسي و انسانشناسي، تن مادي و هويت اجتماعيِ انسان مدرن را به نظم و قالب در ميآورد و ..." (از مقدمهي مترجم)
ديدار به قيامت (گالينگور)
کتاب ديدار به قيامت (گالينگور): "جنگ براي تجارت بسيار سودآور است، حتا پس از پايان آن" با به پايان رسيدن بزرگترين كشتار قرن بيستم در جنگ جهاني اول در سالهاي 1914-1918 و باقيماندن ويرانههايي عظيم، دو نجاتيافتهي اين فاجعه، دو سرباز خط مقدم جبهه، كه چندان هم سلامت جسمي و روحي ندارند، وادار ميشوند كلاهبرداري حيرتانگيز و ضداجتماعي طرحريزي كنند كه آن را تا سرانجام پي ميگيرند. گويا از ميدان افتخارآميز نبرد با دشمن، براي نجات ميهن، تا صحنههاي كسبِ سود راه درازي در پيش نيست ... ديدار به قيامت بناي عظيمي است برافراشته بر پايههاي بيرحميها و تقلبهاي گوناگون، با ساختاري چنان درخشان و قدرت بيانيِ چنان پرصلابت كه، به باور اهداكنندگان جايزهي ادبي گنكور به اين كتاب، چنين رمان باشكوهي بعد از جنگهاي 1914-1918 تاكنون خلق نشده است.
سرمايه اجتماعي و سلامت اجتماعي (مفاهيم و رويكردها)
کتاب سرمايه اجتماعي و سلامت اجتماعي (مفاهيم و رويكردها): "امروزه در جريان توسعهي جوامع، در كنار انواع سرمايه - اعم از طبيعي، انساني و مادي - سرمايهي اجتماعي برونداد و دروندادِ توسعه به شمار ميآيد. اين انديشه كه سرمايهي اجتماعي اكسير و درمانبخش بسياري از دردهاي جامعه است جذابيت زيادي دارد. سرمايهي اجتماعي جامعه را سالمتر، داراتر، باتدبيرتر و شكيباتر ميكند. شواهد زيادي وجود دارد كه نشان ميدهد سرمايهي اجتماعي ميتواند بر نتايج توسعه همچون رشد، عدالت و كاهش فقر تأثيرگذار باشد كه از مهمترين مؤلفههاي تعيينكنندهي عوامل بهداشت اجتماعي است. فقدان سرمايهي اجتماعي را در كشورهاي توسعهنيافته حلقهي مفقودهي رشد و توسعه نام نهادهاند، طوريكه حتي اقتصاد جديد هم سرمايهي انساني را به كار ميگيرد و به هنجارهايي كه از بيرون نظام اقتصادي سرچشمه گرفته است و بر رفتارهاي اقتصادي تأثير ميگذارد توجه جدي نشان ميدهد. از اين رو اقتصاددانان آن را بهعنوان يكي از شاخصهاي مهم توسعه مطرح ميكنند." (از مقدمهي كتاب)
تكوين جهان مدرن
کتاب تكوين جهان مدرن: «پژوهشي درخشان در باب فرهنگ و جامعه در طي هفت سده. مري اونز در اين اثر به بررسي خاستگاههاي مدرنيته و راههايي مينشيند كه مدرنيته از عصر دينپيرايي تا عصر روشنگري و سپس تا دورهي معاصر پشت سر گذاشته است. در جايجاي اثر، احاطهي او بر انديشههاي بغرنج و شواهد گوناگون خودنمايي ميكند. اونز با بررسي ديدگاههاي شرانگارانهي ... فردريش نيچه، ماكس وبر و تئودور آدورنو دربارهي مدرنيته، از موضوع ميانهاي جانبداري ميكند كه هم به پيآمدهاي مثبت مدرنيته نظر دارد و هم به پيآمدهاي منفي آن. اين اثر جامعهشناسي تاريخي در بهترين شكل آن است: سنجيده است، اطلاعات نظري فراواني در بر دارد، با دقت و وسواس نوشته شده، از پژوهشهاي تجربي برآمده، و بالاتر از هر چيز، هوشيارنه نوشته شده است. تكوين جهان مدرن كتابي ارزشمند براي دانشجوان و همهي كساني است كه ميخواهند گزارش جامعهشناختي عالمانه و كوتاهي از مدرنيته بخوانند.» برايان ترنر
افسانه پدران ما
کتاب افسانه پدران ما اثر سورژ شالاندن، نويسندهي فرانسوي متولد 1952، پس از سيوچهار سال همكاري با ليبراسيون، روزنامهي مشهور پاريسي، در حال حاضر عضو هيئت تحريريهي كانارآنشنه، ديگر روزنامهي مشهور پاريسي، است. گزارشهاي او دربارهي ايرلند شمالي و محاكمهي كلوس باربي، جنايتكار جنگي فرانسوي، جايزهي آلبر لوندر را كه مشابه جايزهي پوليتزر است نصيب او كرد. وي چندين رمان دارد كه از بين آنها رمان دربارهي يك قول برندهي جايزهي مديسي، سومين جايزهي معتبر ادبي فرانسه، شده است. "... پدرم به هنگام خاكسپارياش، از هشت سال پيش مرده بود. حادثهي لوكاس او را بهكلي پريشان و بعد ضعيف كرده، سپس كشته بود. ميگفت سرطانِ اندوه دارد. در بيمارستان بستري شده بود. از آنجا بيرون آمده بود. ديگر نميخواست بلوزهاي سفيد را ببيند، آن بويِ سكوت را احساس كند، مايل نبود هيچ چيزي در دهان، هيچچيزي در كپلها، هيچ چيزي در رگهايش وارد كنند. ناخوش نبود، چيز ديگري بود: خسته بود. خسته از ما، خسته از گذشتهي خود، خسته از زندگي. در آوريل 1975 به خانه برگشت، بعد خوابيد...". (از متن كتاب)